9 ام تیر اولین تلاش برای از پوشک گرفتن خانوم گل
سلام عسل شیرینم که تو خونه اصلا خوشت نمیاد و بی حوصله و کسلی و باید دایم به فکر چاره باشم و راه فرار ازخونه و رفتن به خونه دوستان و فامیل و اکثر شبها هم پارک صبح که از خواب پاشدی به بهانه حمام رفتن و اینکه بعدش میریم خونه آقا مصطفی تونستم نیمرو بهت بدم بعدش دوتایی رفتیم حمام کردیم و بعدش رفتیم خونه نی نی مصطفی که تقریبا هفت ماهشه خیلی دوسش داری و بوسش میکردی و دوس داشتی بغلش کنی و رو پات بشونیش و... ساعت ١٤ اومدیم خونه و ناهار که واست آماده کرده بودمو خوردی و لالا کردی. عصر که از خواب پاشدی اول رفتیم تو تراس، ملیکا و... بودن باهاشون حرف میزدی و... خلاصه از کسالت بعد از خواب در اومدی عصرانه واست توپک های رنگی درست کردم(سیب ز...